1403/09/28

1403/09/28

چرا ایمنی خود و دیگران را فدای تماشای حوادث می‌کنیم؟!

کد خبر : 1120
22:31
1403/09/23

فریاد برای مسیر‌گشایی برای چند ماشین آتش‌نشانی مانده در مسیر است و ادامه راه تا رسیدن به محل وقوع حادثه از میان خیل عظیم تماشاگران حاضر در صحنه که باز مثل همیشه، روی حادثه را بیش‌از‌پیش سیاه می‌نمایند و گویا فراموش می‌کنند که حادثه حریق در محل بسیار خطرناک و ریسک بالا رخ داده، و هر آن، امکان گستردگی آتش و انفجار، انتقال آتش به خودروهای پارک شده در نزدیکی جایگاه و احتمال بروز چندین خطر احتمالی با ریسک بالا وجود دارد.

خواه ناخواه قبل از وقوع حوادث مهیب و اغلب رخ‌دادها، در محل وقوع یا در مسیر حادثه حضور دارم و با شنیدن آژیر خودروهای امداد‌رسان اعم از آتش‌نشانی، آمبولانس و غیره، استرس عجیبی از جنس صاعقه بر وجود، روح و روانم لرزه می‌اندازد. به‌گونه‌ای که تا رسیدن هر خودروی امدادی به محل حادثه، هزاران موریانه مخرّب ریشه‌های تار و پودم را از پا در می‌آورد و نمی‌دانم این چه حکمتی است که در میان این‌همه شلوغی، ترافیک، راه‌بندان‌سازی بعضی از شهروندان که اغلب از نبود آموزش‌های کافی و لازم مرتبط با چگونگی راه‌گشایی و آماده‌سازی مسیر امن برای ارائه خدمات نجات‌بخش و اقدامات به‌هنگام و بدون استرس نیروهای مجرب، آموزش‌دیده و حرفه‌ای امدادی آتش‌نشان و اورژانس، مأموران راهنمایی و رانندگی و سایر نشأت می‌گیرد، رسیدن به‌موقع و انجام اقدامات نجات‌بخش در میان سیل عظیمی از تماشاگران و سیاهی لشکران همیشه حاضر در صحنه حوادث برای من شهروند، کار حضرت فیل محسوب می‌شود. امروز نیز بر حسب اتفاق، در مسیر ائل گؤلی و نزدیکی جایگاه پمپ بنزین افتخاری بودم، با دیدن دودی کم‌رنگ، وجود یک آتش مهیب در مسیر کسایی و نزدیکی پیست اسکیت ویوا را حس کردم و با دیدن خودروهای آتش‌نشان پشت‌سرم و شتاب آنان برای گذشتن از چراغ قرمز سر چهارراه خیام، یقین یافتم که حادثه‌ای مهیب در حال وقوع است و کم‌کم با بزرگ شدن دودهای سیاه سر به‌فلک کشیده و راه‌ندادن بعضی از شهروندان به ماشین‌های آتش‌نشانی در حال شتاب و نادیده‌گیری آژیر خطر این خودروهای مانده در میان شلوغی پنهان و آشکار چهارراه، باز لرزه بر وجودم می‌افتد و مثل همیشه چاره‌ای جز التماس از خودرو‌های در حصار خیابان نمی‌یابم. تنها کاری که می‌توانم در آن لحظه انجام دهم، فریاد برای مسیر‌گشایی برای چند ماشین آتش‌نشانی مانده در مسیر است و ادامه راه تا رسیدن به محل وقوع حادثه از میان خیل عظیم تماشاگران حاضر در صحنه که باز مثل همیشه، روی حادثه را بیش‌از‌پیش سیاه می‌نمایند و گویا فراموش می‌کنند که حادثه حریق در محل بسیار خطرناک و ریسک بالا رخ داده، و هر آن، امکان گستردگی آتش و انفجار، انتقال آتش به خودروهای پارک شده در نزدیکی جایگاه و احتمال بروز چندین خطر احتمالی با ریسک بالا وجود دارد.

نکته جالب و تأمل‌برانگیز این است که همه متوجه‌اند وسیله آتش‌گرفته تانکر سوخت است و اطفای آن کاری بس خطیر و ظریف است و دقت و آرامش‌خاطر، هوشیاری بسیار بالا و فضای کافی و سرعت عمل ماورایی را می‌طلبد. اما باز نمی‌دانم چرا همه در چند قدمی محل حادثه، آستین همت پایین کشیده‌اند و در حال نظاره، عکس و فیلم‌گرفتن‌ هستند، آن‌هم در محلی که سرشار از بروز حوادث متعدد و ریسک‌های بسیار بالاست!! لحظه‌ای خود را جای آتش‌نشانان در حال اطفای حریق، احساس می‌کنم، در آن لحظه نمی‌دانستم به اطفا و مهار ضرب‌الاجل آتش رو به انفجار تانکر سوخت، آتش‌سوزی و انفجار مخازن جایگاه و خاکستر شدن جایگاه بیندیشیم یا به حداقل‌رسانی ریسک‌های بسیار بالای جانی و مالی گرد آمده و تلنبار شده در محدوده خطر؟!، این‌جاست که در کسوت دانش‌آموختگی کارشناسی حرفه‌ای مدیریت بحران در اماکن، باز سؤالات متعدد در ذهن‌ام رژه می‌رود تا با استمداد از قلم رسانه‌ای خود در جهت آگاه‌سازی و تبیین افکار عمومی نسبت‌به خطرات آشکار و نهفته در پس هر حادثه‌ای مطرح سازم و پاسخی برای این سؤال هجوم آورده بر ذهن خود و افراد دغدغه‌مند مثل خود بیابم و بپرسم واقعاً چگونه می‌شود که بدون توجه و اندیشیدن به عمق حادثه، خطرات جانبی و صدها احتمال ریسک‌پذیر مرتبط با سطح گسترده خطاها و خطرات رخ‌داده، ایمنی خود و دیگران را فدای تماشای حوادث می‌کنیم و به‌جای همراهی برای ایجاد یک فضای آرام، ایمن و مطمئن برای فعالیت نیروهای آموزش‌دیده، متخصص و ماهر امدادی که حرفه و شغل‌شان انجام اقدامات نجات‌بخش و کاهش خطرات جانی و مالی، هزاران تلاش‌ارزنده و تأثیرگذار در مسیر خدمت‌رسانی درست و به‌هنگام، حذف یا به‌حداقل‌رسانی ریسک‌های بسیار بالا و خطر پذیر است، منفعل می‌شویم و بستر کار برای‌شان تنگ می‌کنیم و گاه‌نیز با همین تجمعات بیهوده باعث به‌خطر افتادن خود و افراد ماهر، کاردان و خبره امدادی  می‌شویم و همانند آن ضرب‌المثل ترکی «گلدیق قاشین جؤرلییاق، وؤردوق گؤزون چیخاددیق»«به‌جای همراهی برای اصلاح ابرو، زدیم چشم طرف را هم در آوردیم»، عمل می‌کنیم و دیگر هیچ؟!

مریم خدابخش

برچسب های خبر (تگ)

ثبت نظر

نمایش 0 نظر

ستاک