1403/02/30

1403/02/30

عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تبریز:

جامعه ایران دچار آفت تاریخ زدگی است

کد خبر : 233
12:41
1402/12/05

عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز گفت: جامعه ما جزو یکی از جوامع تاریخ زده است و ما دچار آفت تاریخ زدگی هستیم. ما امروز به شدت نیازمند تاریخ زدایی از بخش عمده ای از جامعه ای هستیم که اکنون در آن زندگی می کنیم.

روز دوشنبه 30 بهمن ماه، با همت انجمن علمی گروه تاریخ دانشگاه تبریز جلسه سخنرانی توسط دکتر ناصر صدقی عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تبریز با عنوان «استفاده و سوء استفاده از تاریخ» برگزار شد.

 استاد تاریخ دانشگاه تبریز در این جلسه سخنرانی، با بیان اینکه هیچ علمی به اندازه تاریخ مورد سوء استفاده آن هم از سوی قدرت ها قرار نگرفته است گفت:
اگر در بین علوم و دانش ها نگاه کنیم تاریخ بیشتر از همه در معرض سوء استفاده یا استفاده نامناسب است. دلیل آن هم این است که تاریخ موضوعش غایب است و در دسترس نیست. یعنی وقتی ما تاریخ را با دیگر علوم انسانی و حتی علوم تجربی مقایسه کنیم، همه علوم موضوعشان حاضر، قابل مشاهده و قابل دسترسی یا به نوعی قابل تجربه است. یعنی امکان های مشاهده پذیری را دارند. اما تاریخ چنین شرایطی را ندارد و یکی از علت های اصلی که تاریخ بیشتر از همه علوم در معرض سوء استفاده است همین در معرض دسترس نبودن موضوع تاریخ است. طبعا آن چیزی که در دسترس نیست به راحتی می توانیم درباره آن سخن بگوییم، تحلیلش کنیم و تغییر دهیم. آشنایی با این بعد علم تاریخ بسیار مهم است و کسی که علاقه به تاریخ دارد بایستی به صورت جدی به این موضوع دقت داشته باشد.

استاد تاریخ دانشگاه تبریز، در مورد این سوال که تاریخ در چه عرصه ای اساسا مورد استفاده یا سوء استفاده است و معیار ایشان برای این ادعا گفت:
فردریش نیچه که اساسا یک فیلسوف ضد تاریخ است و نقدهای تندی نیز علیه تاریخ دارد، کتابی دارد با عنوان «سودمندی یا ناسودمندی تاریخ». نیچه در این کتاب تاکید می کند که لازم است انسان در یک وضعیت ضدتاریخی زندگی کند. معیار نیچه برای این ادعا چیست؟ نیچه می گوید تاریخ باید در خدمت زندگی باشد. معیار ارزیابی ما هم دقیقا همین است و اگر می گوییم که تاریخ در معرض استفاده یا سوء استفاده هست ما بر اساس چه معیاری این را می گوییم؟ باید در اینجا یک معیار و ابزار تحلیلی باشد و معیار ما این است. بر اساس همین معیار می توانیم ارزیابی کنیم که کدام نوع از تاریخ می تواند در خدمت زندگی باشد. زندگی ای که در «اکنون» تجربه می شود و اکنون عرضه تجلی زندگی است. به قول هایدیگر تمام امکان ها و توانایی ها و تصمیم های ما در اکنون تحقق پیدا می کند. پس اگر زمان را به آینده، اکنون و گذشته تقسیم بندی کنیم، در این میان «اکنون» از همه مهم تر است. پس اصالت با «اکنون» است. اگر تاریخ در خدمت «اکنون» باشد می توانیم بگوییم که این تاریخ امکان های مطلوبیت را دارد. ولی این هم معیار دقیقی نیست چون دقیقا سوء استفاده از تاریخ از جایی شروع می شود که ما می خواهیم در اکنون تصمیماتی را اتخاذ کنیم. ولی نیچه نمی گوید تاریخ در خدمت اکنون، او می گوید تاریخ در خدمت زندگی. اساسا زیستن و زندگی کردن هم حق طبیعی هر انسانی است و نمی توان برای آن شرط و شروطی گذاشت. پس تاریخ مادامی که در خدمت این زندگی قابل تجربه و در خدمت انسانی باشد که در اکنون زندگی می کند، این تاریخ شاید سودمند باشد. اما اگر تاریخ در تضاد با زندگی و اکنون باشد به سمت سوء استفاده سوق پیدا می کند.
وی در ادامه با طرح این سوال که چرا تاریخ می تواند اینگونه مورد سوء استفاده قرار گیرد، افزود:

موضوع تاریخ بر خلاف دیگر علوم غایب است و سوال این است، موضوعی که غایب است چگونه می تواند در اکنون ما اثر گذار باشد.و تضادی که وجود دارد دقیقا این است که تاریخ یک امر غایب حاضر در همه جا است. تاریخی که به لحاظ وجودی تجربه شده است امکان تحقق در اکنون را ندارد. پس اینکه ما از حضور تاریخ در اکنون سخن می گوییم منظورمان تاریخ تجربه شده نیست. شخصیت ها، وقایع و رخدادهای تاریخی چیزهایی هستند که تمام شده اند. ما نمی توانیم رویدادهای گذشته را تجربه کنیم، پس آن جنبه وجودی تاریخ تمام شده است. با این حساب، کدام نوع از تاریخ مورد استفاده یا سوء استفاده قرار می گیرد؟ تاریخ فی نفسه از خودش چیزی برای گفتن ندارد. تاریخ چیزی نیست که در جایی باشد و وجود خودش را برای ما نشان دهد. علوم مختلف انسانی بخش های مختلف جامعه را در اکنون مطالعه می کنند، اما بعد تاریخی جامعه غایب است. پس تاریخ از منظر وجودی در اکنون غایب است. این که می گویند تاریخ تکرار می شود، آن تاریخی نیست که در گذشته بوده و در اکنون تکرار شده است. شاید تجربیات انسان ها شبیه به هم می شود که ما می گوییم تاریخ تکرار می شود. پس آن تاریخی که در اکنون و در معرض استفاده و سوء استفاده است، آگاهی به تاریخ و معرفت تاریخی است. آگاهی به امر تاریخی تجربه شده در گذشته. پس ما اگر از تاریخ بحث می کنیم، این تاریخ به شکل غالب جنبه آگاهی، فکری و اندیشه ای دارد و در نتیجه این تاریخ بیشتر یک تاریخ ذهنی است. اساسا تمام تاریخ، تاریخ اندیشه است. چون موضوع تاریخ غایب است بعد ذهنیت تاریخ به شدت غالب است. برای نمونه زمانی که ما می گوییم انقلاب مشروطه، آقا محمدخان قاجار و یا نادرشاه افشار، اینها هیچ کدام وجود ندارند بلکه اینها مقولاتی هستند که در ذهن آگاهی ما هستند.  
تاریخ اساسا در تجربیات اقوام و ملت های مختلف چه در عصر پیشامدرن و چه در عصر مدرن، همواره مورد استفاده و سوء استفاده بوده است. پس استفاده و یا سوء استفاده ای که از تاریخ صورت می گیرد در اکنون است. تاریخ همواره تابع اکنون است. یعنی تاریخ مستقل از اکنون چیزی برای گفتن ندارد. به عبارت بهتر این ما هستیم که تاریخ را به سخن گفتن وادار می کنیم. تاریخ هیچ گاه نمی تواند خودش را بر ما تحمیل کند، این ما هستیم که در اکنون کاری می کنیم که تاریخ را بر اکنون غالب می کنیم. چون کنشگران تاریخی خودشان وجود ندارند که فریاد بزنند که شما خلاف آن چیزی را می گویید که من اقدام کردم و یا به فکرش بوده ام. این کنشگران تاریخ به دلیل غایب بودن دست بسته و زبان بسته هستند و طبعا پشت سر آن چیزی که غایب است خیلی راحت تر می شود صحبت کرد و این امکان را داریم که هر چیزی که دلمان می خواهد درباره تاریخ بگوییم. پس غایب بودن موضوع تاریخ این علم را به شدت مستعد سوء استفاده کرده است. حتی اگر بیاییم و بسنجیم که آیا تاریخ بیشتر مورد استفاده بوده است یا سوء استفاده، متاسفانه بایستی گفت که وزن سوء استفاده از تاریخ خیلی سنگین تر است.
چون تاریخ تماما جنبه ذهنی دارد و اساسا در اکنون نمود پیدا می کند، نمود پیدا کردن تاریخ در نهایت به شکل آگاهی تاریخی است. آگاهی تاریخی در اکنون ساخته می شود و سوال این است که این آگاهی در اکنون توسط چه کسانی ساخته می شود؟ تاریخ بر خلاف رویکردهای پوزیتیویستی دانشی نیست که برویم و کشف بکنیم چرا که تاریخ جنبه اکتشافی ندارد و در مقابل جنبه برساختی دارد و اساسا خلق می شود. این آگاهی توسط کسانی که در اکنون هستند خلق می شود. چون تاریخ در اکنون ساخته می شود توسط کسانی ساخته می شود که در اکنون آن جامعه صاحب قدرت و نفوذ هستند. در این میان غایب بودن تاریخ هم تمام امکان های خودنمایی را از تاریخ گرفته است و این امر غایب زبان بسته در اختیار عاملان انسانی در اکنون قرار می گیرند. ماکس وبر سخنی دارد که می گوید اندیشه ها بسیار مهم هستند ولی این اندیشه ها فی نفسه تعیین کننده نیستند. یعنی اندیشه فی نفسه در تحولات اجتماعی تعیین کننده نیست. گفتیم که تاریخ هم در شکل غالب، جنبه اندیشه ای و ذهنی دارد. ماکس ویر معتقد است، زمانی این اندیشه ها قدرت تاثیرگذاری دارند که با منافع اقشار، طبقات اجتماعی، گروه های اجتماعی یا جریانات خاص سیاسی و صاحب قدرت در جامعه گره بخورد. همینجاست که تاریخ امکان های استفاده یا سوء استفاده پیدا می کند. به عبارت بهتر زمانی که تاریخ با عنصر قدرت در تمام ابعاد آن گره می خورد، سوء استفاده از تاریخ شروع می شود.

این عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تبریز با شاره به این که عده ای در طول تاریخ سعی کرده اند که تاریخ را بر اکنون مسلط کنند، گفت:
ما از تاریخ خیلی ستایش کردیم چرا که اگر تاریخ نباشد جامعه شکل نمی گیرد و از منظر وجودی اگر تاریخ نباشد جامعه هویت خود را از دست می دهد. اینها تا ابعاد و درجاتی مهم هستند اما این گفته ها دلیل بر این نمی شود که تصور اگر تاریخ نباشد، یک جامعه نمی تواند در وضعیت اکنون خودش ایفای نقش کند. به قول نیچه برای اینکه شما در اکنون دارای قدرت اثرگذاری بیشتری باشید به درجاتی از غیرتاریخی زیستن نیاز دارید. چرا که تاریخ اساسا در نقطه مقابل اکنون است یعنی شما اگر به تاریخ اصالت دهید و بر اهمیت گذشته تاکید کنید و یا بر اتفاقی که در گذشته اتفاق افتاده است جنبه تعیین کنندگی دهید، این بدان معناست که شما اکنون را تحت سایه تاریخ قرار داده اید. البته تاریخ این کار را نمی کند و این عوامل انسانی حاضر در اکنون هستند که چنین کاری را انجام می دهند. همین بهره گرفتن از تاریخ اگر در خدمت زندگی و خلاقیت های انسانی در اکنون باشد، مطلوب است اما اگر تاریخ در مقابل اراده انسانی در اکنون بایستد و تاریخ به ابزاری برای مقابله با تغییر تبدیل شود در اینجا تاریخ مورد سوء استفاده قرار می گیرد. به همین دلیل می گوییم که عموما از تاریخ سوء استفاده شده است. این سوء استفاده توسط عاملان انسانی صورت گرفته که در تمام اکنون ها می زیسته اند. در تاریخ پیشامدرن معمولا به اقتضائات عصر سنت از تاریخ سوء استفاده شده است اما در عصر مدرن بیش از حد از تاریخ سوء استفاده شده است. این هم به جهت قدرت و اثرگذاری گفتمان ها و ایدئولوژی های عصر مدرن بوده است. پس در نتیجه تاریخ در عصری که ما زندگی می کنیم بیشتر از هر زمانی مورد سوء استفاده بوده است.

دکتر صدقی در ادامه سخنان خود با اشاره به این که تاریخ همواره مورد سوء استفاده اهل قدرت بوده است، گفت:
نخستین یا مهم ترین عرصه ای که تاریخ در آنجا در معرض سوء استفاده قرار گرفته است، ساحت سیاست و قدرت می باشد. کلا تاریخ در عصر پیشامدرن و حتی مدرن بیشتر به عنوان علم یا معرفت مربوط به پادشاهان، صاحبان قدرت و سیاست شناخته شده است. می بینیم که موضوع اصلی تاریخ نگاری در هر شکل آن، عموما اهل قدرت است و شاید 90 درصد منابع تاریخی ما اینگونه است. چون موضوع تاریخ اهل قدرت بوده است، طبعا در خدمت توجیه قدرت ها، توجیه ایدئولوژی زمانه، توجیه منافع آن گروه ها، جریان ها و اقشار و طبقات حاکم بر جامعه بوده است. یا تاریخ در خدمت اثبات جریان های عصر سنت بوده است. این بدان معناست که تاریخ بیشتر از تمام علوم و دانش ها خدمتگذار بوده است. در تجربه تاریخی مسلمانان، تاریخ برای مدت ها یا خدمتگذار و توجیه کننده نظام های پادشاهی و منافع دیوانیان، دبیران و وزرا و یا در خدمت توجیه باورهای آن عصر بوده است. به همین دلیل اساسا در تاریخ نگاری اسلامی هم تاریخ به جهت خدمتگذار بودن، معمولا جایگاه مستقل علمی نداشته است. به طوری که در تاریخ نگاری ادیب مورخان، تاریخ خدمتگذار سیاست، اخلاقیات، اندرزها و حکایات مربوط به پادشاهان و رجال سیاسی بوده است. این خدمتگذاری زمینه های سوء استفاده از تاریخ را خیلی بیشتر کرده است. شاید تنها مورخی که در تجربه تاریخی مسلمانان تلاش کرد که تاریخ را از این خدمتگذاری و وابستگی خلاص کند، ابن خلدون بود. این مورخ برای اولین بار تلاش کرد که برای تاریخ به عنوان علم الاجتماع، موضوع مستقل تعریف کند. اما در عصر جدید نگاه به تاریخ در نگاه نخبگان ایرانی دگرگون شد. دو قشر تاریخنگار عصر سنت یعنی ادیب مورخان تدریجا جایگاهشان را از دست دادند و قشر جدید تجددگرایان و روشنفکران یا همان مورخان آکادمیک جای آنها را گرفتند که عموما از نگاه تجددگرایی می اندیشیدند و بدین ترتیب جریان های تجددگرا در تاریخ نگاری ایران شکل گرفت. از این زمان به بعد تاریخ در خدمت تجددگرایی و ایدئولوژی های عصر مدرن قرار گرفت. یعنی اگر در طول حدود هزار سال گذشته در تجربیات تاریخی مسلمانان، تاریخ خدمتگذار ارزش ها و سنت های پادشاهی یا خدمتگذار گرایش های کلامی بود از این زمان با قدرت تمام در خدمت ایدئولوژی های عصر مدرن قرار گرفت.
این بحث خدمتگذاری تاریخ برای ایدئولوژی های مدرن، منجر به این شد که به شکل تمام و عیارتاریخ مورد سوء استفاده قرار گرفت و در نهایت نیز در خدمت ملت سازی و دولت سازی قرار گرفت و به دانش و آگاهی توجیه کننده، سازنده و خلق کننده ملت ایرانی و دولت در عصر مدرن و تمدن سازی تبدیل شد. پس در عصر مدرن ابعاد و دامنه های استفاده ابزاری از تاریخ یا خدمتگذاری تاریخ و سوء استفاده از تاریخ ابعاد وسیع و گسترده ای یافت.
 حالا سوال اینجاست که خود تاریخ کجاست؟ گفتیم که اساسا خود تاریخی وجود ندارد و تاریخ امر غایب است. در دوره معاصر همه جریانات موجود دچار عارضه تاریخ گرایی شدند یعنی تمام ایدئولوژی های معاصر ما تاریخ زده شد. البته این موضوع مربوط به ایران نیست و تحولات ایران هم تابعی از تحولات جدید جهانی است و خود اروپایی ها بیشتر از ما از تاریخ سوء استفاده کرده اند. چرا که ایدئولوژی های فاشیستی، نازیسم یا بحث مارکسیسم تماما مبتنی بر تاریخ است و از تاریخ برای خودشان کسب اعتبار می کنند. اینها به نام تاریخ در اکنون ابراز وجود و ادعای حقانیت می کنند. یعنی تاریخ تماما در خدمت منافع و توسعه طلبی ها بوده است. مثال خیلی نزدیک ما مربوط به مصاحبه ای است که چند روز قبل در فضای مجازی منتشر شد. پوتین در مورد جنگ با اوکراین به تاریخ رجوع کرد تا توسعه طلبی نظامی خودش را در اکنون با استناد به تاریخ توجیه کند و بگوید که زمانی در گذشته اوکراین به روسیه تعلق داشته و اصلا اوکراینی وجود نداشته است. از آن طرف هم رئیس جمهور مغولستان مطرح کرد که یک زمانی هم روسیه متعلق به مغولستان بوده و اگر اینگونه باشد اساسا روسیه ای وجود نداشته است. این مثال شاید نزدیکترین مثال عینی برای سوء استفاده از تاریخ است. یعنی ما به گذشته رجوع می کنیم تا در اکنون آن جایگاه ناحقی که ایستاده ایم را حق نشان دهیم. این بزرگترین سوء استفاده از تاریخ است و عموما اهل قدرت بیشترین سوء استفاده را از تاریخ می کنند.

وی در ادامه با اشاره به اینکه تاریخ باید برای خدمت به زندگی انسان به کار برده شود، افزود:
آیا تاریخ برای ما در اکنون حق ایجاد می کند و تاریخ برای احقاق حق در اکنون است؟ یکی از خطاهایی که اتفاق می افتد دقیقا در همین جاست. اول بحث گفتیم که تاریخ باید در خدمت زندگی باشد و زندگی هم یک امر طبیعی متعلق به همه است. آیا ما می توانیم با ارجاع و استناد به تاریخ حق زندگی را از گروهی سلب کنیم و یا برای خودمان در این زندگی حق بیشتری قائل شویم؟ نیچه می گوید تاریخ باید در خدمت زندگی باشد یا اینکه می گوید ما برای زیستن در اکنون و تحقق خلاقیت های خود در اکنون به درجاتی از غیرتاریخی زیستن و یا حتی در مواردی به درجاتی از ضدتاریخی زیستن نیاز داریم. واقعیت این است که ما امروز به شدت نیازمند تاریخ زدایی از بخش عمده ای از جامعه ای هستیم که اکنون در آن زندگی می کنیم. جامعه ما جزو یکی از جوامع تاریخ زده است و ما دچار آفت تاریخ زدگی هستیم. البته این موضوع مربوط به عصر جدید نیست و اساسا ایرانیان دارای یک تاریخنگری خیلی عمیق بودند و قدمت و سابقه تاریخنگری ایرانیان عموما به دوره ساسانی و جهان بینی زرتشتی باز می گردد و از آن زمان تا اکنون عموما ایرانیان اصالت را به تاریخ داده اند. اصالت دادن به تاریخ لزوما بدین معنا نیست که به شکل چشم بسته و بی هدف گذشته ای را بر اکنون مهم جلوه می دهند منظورم این نیست. منظور این است که اساسا آن بخشی از جامعه ما گذشته و تاریخ را بر اکنون غالب کرده و بر اکنون مهم جلوه می دهد که منافعش با آن تاریخ گره خورده است.
مثلا در جامعه ساسانی نخبگان آن جامعه بر اساس جهان بینی مزدایی و تاریخنگری اسطوره ای خودشان، نظام طبقاتی جامعه ساسانی را به نظام کیهانی ربط داده بودند و می گفتند که این جامعه با این سلسله مراتب طبقاتی که دارد، دارای بدیل های اصیل در گذشته اسطوره ای و کیهان شناختی است و اگر شما این نظم را به هم بزنید وارد ساحت هرج و مرج شده اید. در اینجا جامعه طبقاتی تعریف شده بود و عده ای در طبقات بالا و تعداد کثیری از مردم در پایین ترین طبقات قرار گرفته بودند. آنها به این سلسله مراتب جنبه کیهانی قدسی داده بودند و مفهوم عدالت در این بود که پادشاه باید حافظ این نظم طبقاتی باشد. پیوسته هم این نظم را به تاریخ اسطوره ای دوره پیشدادیان و کیانیان و سلسله مراتب تاریخی کیهانی خودشان ارجاع می دادند تا اصالت و موجودیت این سلسله مراتب را در اکنون حفظ کنند. اگر مزدک دارای سیمایی بسیار کریه و زشت در تاریخ نگاری ساسانی است به خاطر این است که خواست تا آن نظم را به هم بزند. پس در آنجا تاریخ در خدمت توجیه آن نظم موجود است و می گفتند که چون در گذشته ها چنین بوده باید در اکنون هم به همان شکل باشد. در تاریخ دوره اسلامی هم اساسا چنین باورهایی با شدت کمتری بوده است ولی در این دوره هم تاریخ عموما در خدمت توجیه اکنون بوده و در تمام آثار تاریخنگاری که ادیب مورخان ایرانی نوشته اند، بهترین آینده، بهترین گذشته است. یعنی عموما با حسرت و آرزو نسبت به گذشته های ایده آل و آرمانی نگاه می کنند. امروز هم جامعه ایران دچار چنین وضعیتی است و وقتی دچار مشکل می شویم به تاریخ برمی گردیم و بهترین آینده را در تاریخ برای خودمان جستجو می کنیم.

وی در مورد اینگونه چگونه می توان غیر تاریخی زیست و با استفاده مطلوب از تاریخ، آفت های تاریخ در جامعه را به حداقل رساند، گفت:
ما به درجاتی از غیرتاریخی زیستن و حتی ضدتاریخی زیستن نیاز داریم. اما این مهم چگونه حاصل می شود؟ این امر به واسطه آگاهی تاریخی حاصل می شود. یعنی ما زمانی می توانیم از تاریخ عبور کنیم که یک آگاهی تاریخی منطقی و معقول در خصوص تاریخ خودمان داشته باشیم. امروز آگاهی های تاریخی ما به شدت ایدئولوژیک است و به همین جهت نیز طبعا ما به آن آگاهی تاریخی معقول و منطقی و آن آگاهی تاریخی که در خدمت اکنون باشد نمی توانیم دست پیدا کنیم. ما بهترین آینده را در گذشته جستجو می کنیم و همواره می گوییم آن عظمت گذشته هیچ گاه نمی تواند تقلیل پیدا کند. پس در هر حالت تجربیات تاریخی ما در خدمت منافع و ایدئولوژی های حاکم بوده است. سوالی که مطرح می شود این است که آیا تاریخ امکان های استفاده مطلوب را دارد؟ نوع استفاده ما از تاریخ باز تابع نوع دیدگاه ما به تاریخ است. چون تاریخ خودش غایب است نگاه شما در اکنون تعیین می کند که اساسا تاریخ را به چه شکلی ببینید یا به این فکر باشید که برای اثبات ادعای خودتان از کدام بخش تاریخ مستندات و شواهد بیاورید. 

دکتر صدقی با بیان این مطلب که تاریخ برای مطلوب بودن بایستی در خدمت عقلانیت و آگاهی باشد، ادامه داد:
استفاده از تاریخ در خدمت عقلانیت و آگاهی و عدالت و حقوق اجتماعی، یک آرمان و آرزو است. می توان از تاریخ در خدمت عقلانیت و آگاهی استفاده کرد و اساسا فلسفه آگاهی تاریخی دقیقا در همین است. اگر کسی تاریخ را به آن شکلی که بوده است مطالعه کند می فهمد که در تاریخ هیچ امر ثابتی وجود ندارد و همه چیز عادی است. ساحت تاریخ ساحت جریان زندگی عادی است. ولی ما تاریخ را به شکل غیرعادی و منطبق با منافع و علایق خودمان تفسیر کرده ایم. آیا تاریخ نمی تواند خدمتگذار امور مطلوب باشد یا در خدمت توجیه ضرورت اینها باشد؟
پس چه در حالت مطلوب و چه در حالت نامطلوب، تاریخ خدمتگذار است و متاسفانه خود تاریخ فی نفسه هیچ اعتباری ندارد. در این صورت ما چرا تاریخ می خوانیم و چرا تاریخ برای ما مهم است؟ آن امر غایبی که گفتیم چرا همیشه در ما حاضر و در جریان است؟ آیا اهمیت تاریخ به خاطر خود تاریخ است؟ جواب منفی است. اساسا هیچ کسی تاریخ را به خاطر خود تاریخ مطالعه نمی کند. ما تاریخ را به خاطر دغدغه ها و مسائل معاصر بررسی می کنیم و اگر در تاریخ سراغ مسئله ای می گردیم و اسناد و شواهد را مطالعه می کنیم به خاطر اکنون است. یعنی معنادار بودن تاریخ در گرو رابطه آن با اکنون است. پس هر استفاده و سوء استفاده ای که از تاریخ صورت می گیرد در اکنون است. اگر از منظر سوء استفاده باشد، اساسا در خدمت نابودی زندگی قرار می گیرد و این همان گرفتن حق زندگی از خیلی ها در اکنون است. پس واقعیت این است که معنای تاریخ تابع نگاه و اراده ما در اکنون است. به همین دلیل است که می گوییم هیچ دانشی به اندازه تاریخ برای اکنون مهم نیست.
این سوال را هم نباید از نظر دور داشت که اهمیت تاریخ برای چه کسانی است؟ در جواب بایستی گفت در پشت صحنه تمام گفتمان ها و رویکردهایی که در مورد تاریخ حاکم است حقیقت و واقعیت قرار نگرفته بلکه عنصر حاضر در پشت صحنه، قدرت است و در این میان حقیقت و واقعیت تاریخی غایب است. این قدرت هم در اکنون تجلی پیدا می کند.

دکتر ناصر صدقی در بخش پایانی صحبت های خود در مورد چرایی اهمیت آگاهی جامعه به قابلیت سوء استفاده از تاریخ، گفت:
 این بحث به طور کلی برای این مطرح شد که اگر ما به امکان ها و محدودیت های تاریخ و استفاده ها و سوء استفاده ها از تاریخ آگاهی بیشتری داشته باشیم شاید بتوانیم تا حدی جلوی سوء استفاده از تاریخ را بگیریم. مورخی که تاریخ می نویسند، بستگی به این دارد که از چه منظری می نویسند. اگر تاریخ در خدمت همین واقعیت های وجودی جامعه ما باشد با تمام این کثرت های فرهنگی، اجتماعی، زبانی و اقوام و اگر تاریخی که از ایران می نویسیم شامل تمام ایرانیانی باشد که در اکنون زندگی می کنند ایرانیان با آن تاریخ احساس علقه خواهند کرد ولی اگر ما تاریخ را خالص سازی کنیم و آن را به نفع گروه یا جریان خاصی بنویسیم، بخش عمده ای از ساکنین این سرزمین با آن تاریخ احساس بیگانگی خواهند کرد و این هم روی هویت ملی و بحث ملیت تاثیرات منفی خواهد گذاشت.
 

برچسب های خبر (تگ)

ثبت نظر

نمایش 0 نظر

ستاک