امروزه یکی از پدیده هایی که در شهرها خصوصا کلان شهرها به وضوح به چشم می آید رواج فرهنگ نگهداری سگ های خانگی و پدیده سگ گردانی در سطح این شهرهاست. درباره این که این فرهنگ چگونه این پدیده وارد جامعه ایرانی شده و چه پیامدهایی می تواند برای خانواده ها و کلیت جامعه داشته باشد با دکتر ایران نژاد جامعه شناس و مدرس دانشگاه به گفتگو نشستیم.
آقای دکتر ایران نژاد با تشکر از حضورتان در این مصاحبه، لطفا در ابتدای این صحبت نکته نظرات خودتان را درباره پدیده نگهداری از حیوانات خانگی در جامعه ایرانی بفرمایید؟
نگهداری از حیوانات خانگی که در اصطلاح به آنها آپارتمانی هم می گوییم یک پدیده جدید است. ما برای ورود به هر مساله و قضیه ای بایستی به گذشته آن هم نگاه کنیم. ما در فرهنگ و عرف و حتی دین خودمان پدیده نگهداری از حیوانات را داشته ایم. ما سابقه نگهداری از گربه های خانگی و حتی سگ ها را هم داشتیم ولی چیزی که متفاوت است کارکرد این نگهداری ها با پدیده امروزی است. به عنوان مثال کارکرد سگ در گذشته بیشتر برای نگهبانی و مراقبت از گله و باغ و دیگر موارد بود. نگهداری از گربه هم کارکرد خاص خود را داشته و بیشتر خانواده ها برای مقابله با موش هایی که در خانه بودند به چنین کاری مبادرت می ورزیدند.
امروزه سبک زندگی ها با آن دوره خیلی فرق کرده و به همین دلیل هم نوع نژاد حیوانات خانگی که وارد این نوع از سبک زندگی شده، کاملا متفاوت است. ما در فرهنگ دینی خودمان هم توصیه به نگهداری و مراقبت از حیوانات و مهربانی با این موجودات را داشتیم ولی این پدیده ای که ما امروزه در جامعه خودمان با آن روبرو هستیم قضیه اش کمی متفاوت است. اگر گذشته کارکرد سگ محافظت از انسان ها بود امروز کارکردش پر کردن خلا و تنهایی انسان هاست.
با توجه به این که سبک زندگی ها امروزه بیشتر به سمت آپارتمان نشینی رفته است بایستی سگ هایی هم که در چنین فضایی نگهداری می شوند هم متناسب با آن فضا باشند و به همین دلیل هم ما امروزه شاهد نگهداری از نژادهای خارجی توسط مردم هستیم. در هر حال علی رغم نفود چنین فرهنگی در جامعه، هنوز جامعه ما چنین مساله ای را برنمی تابد. اخیرا قانونی هم در مجلس شورای اسلامی تصویب شد که اگر افرادی قصد نگهداری از این حیوانات را دارند بایستی این امر مزاحمتی برای سایر شهروندان ایجاد نکنند و شرایط نگهداری آن حیوان را نیز داشته باشند.
چه جایگاهی در جامعه ما میان جایگاه اجتماعی افراد و پدیده نگهداری از حیوانات خانگی مانند سگ وجود دارد؟
بگذارید برای جواب دادن به این سوال به نظریه بوردیو برگردیم. وی در نظریه تمایز خودش می گوید که طبقه مرفه همیشه سعی می کند با یک سری ویژگی ها خودشان را از بقیه طبقات اجتماعی متمایز کنند. من هم به این پدیده و رواج آن در میان طبقات بالای جامعه، به این شکل نگاه می کنم. امروز هم طبقات اجتماعی نسبتا بالا به این پدیده علاقه نشان می دهند. امروز شما در خود تبریز هم نگاه کنید بیشتر در محلاتی که به عنوان بالای شهر شناخته می شوند این پدیده مشاهده می شود. اگر بخواهیم کمی عمیق تر به این رابطه نگاه کنیم می بینیم که افراد به نوعی در پارک ها و محلات و حتی داخل اتوموبیل خودشان با سگ گردانی نسبت به دیگران فخرفروشی می کنند. این افراد می خواهند به افراد وابسته به دیگر طبقات بگویند که رفتار و سبک زندگی ما با شما متفاوت است. یعنی کنشی که این افراد از خود نشان می دهند حامل معنایی برای سایر افراد جامعه است. با این مصادیقی که گفته شد می توان نتیجه گرفت که رابطه ای مستقیم میان جایگاه اجتماعی افراد در جامعه با خصوصا پدیده سگ گردانی وجود دارد.
حالا چرا فقط سگ چنین حالتی پیدا کرده است؟ چرا نگهداری از حیوانات دیگر چنین رواجی پیدا نکرده است؟
در میان حیوانات، حیوان اهلی که خیلی راحت می تواند ارتباط برقرار کند سگ هست. بقیه حیوانات اهلی ویژگی وفاداری و آن لینک ارتباطی که یک سگ می تواند با انسان داشته باشد را ندارند. یک اردک فقط دنبال غذا خوردن هست و اگر آموزش هایی هم داده شود فقط قادر به انجام کارهای خاصی است. در مقابل سگ دارای یک هوش ارتباطی است که می تواند به راحتی با انسان ها ارتباط برقرار کند. می دانید که امروزه برای مواردی چون کشف مواد مخدر و زلزله ها این سگ ها هستند که آموزش دیده و به انسان ها کمک می کنند. پس ارتباطی که یک سگ می تواند با انسان برقرار کند به مراتب بیشتر از سایر حیوانات است. مؤلفه دیگر اینکه نگهداری از یک سگ به مراتب راحت تر است و می توان در محیط آپارتمان حتی از آن نگهداری کرد. برعکس سایر حیوانات اهلی می توان سگ را با وسیله نقلیه نیز به راحتی جابجا کرد. این فاکتور ها و همچنین قابلیت پر کردن خلا تنهایی و عاطفی انسان دست به دست هم می دهند تا در میان حیوانات خانگی اولویت با یگ باشد.
حضور سگ در خانواده چه تاثیراتی در محیط خانواده خصوصا بچه ها بر جای می گذارد؟
قطعا این امر آثار منفی هم دارد. بگذارید از دو زاویه به این قضیه نگاه کنیم. زاویه مثبت این است که بچه ها مهربانی با حیوانات را دیده و تاثیر می پذیرند. من یک مطلبی را در ارتباط با این موضوع از گاندی خدمتتان عرض کنم. وی می گوید که به توسعه یافتگی هر جامعه می توان از نحوه رفتار افراد آن جامعه با حیوانات پی برد. البته می دانیم که توسعه یافتگی مؤلفه های دیگری هم دارد. زمانی که ما داریم از فرهنگ ایرانی صحبت می کنیم این پدیده وارداتی مطمئنا آثار منفی هم دارد. فرهنگ ایران قواعد خاص خودش را دارد پس ما زمانی که درباره این موضوع صحبت می کنیم بایستی با این معیار بسنجیم و فاکتور فرهنگ و جامعه ایرانی را هم در نظر بگیریم. شاید در کشور هایی مثل آمریکا، آلمان و فرانسه متناسب با آن شرایط فرهنگی است و متناسب با وضعیت همان جوامع نیز چنین پدیده ای شکل گرفته است. مثلا در این ممالک فردگرایی و تمایل به مجرد بودن وجود دارد و همین تنهایی و مجرد بودن خودشان را با این گونه از حیوانات پر می کنند. ولی جامعه ما ورود این عنصر با چنین نگاهی نبوده و بیشتر همان طور که قبلا هم عرض کردم قضیه فخر فروشی است و افراد طبقات بالا می خواهند بدین گونه تمایز خودشان را با دیگران نشان دهند. به عبارت بهتر مثل جوامع غربی در اینجا نیاز یک نیاز کارکردی نیست. در جامعه ما قضیه به سمت چشم و هم چشمی رفته و افراد فکر می کنند می توانند از این طریق این تمایز و تفاوت طبقاتی را بیشتر نشان بدهند.
این در حالی است که ما همچنان کارکرد نگهداری سنتی از حیوانات را نیز همچنان داریم و این امر در روستاهای کشور به وفور به چشم می خورد. در چنین جوامع کوچک روستایی کارکرد قبلی حفظ شده و ربطی به مساله نشان دادن تمایز نیست و حتی جایگاه سگ نیز در خانواده مشخص است و امکان این وجود ندارد که سگ را در داخل خانه شان راه بدهند. ولی در مناطق شهری اینگونه نیست و حتی سگ ها در کنار افراد می خوابند. چنین کارکردی از سگ می تواند در روح و روان بچه ها در خانواده تاثیر بگذارد. درست است که ما فرهنگ پذیری می کنیم و جوامع دیگر بر روی فرهنگ و سبک زندگی ما تاثیر می گذارند ولی در وضعیت فعلی ما داریم از عموم جامعه صحبت می کنیم نه یک قشر خاص.
عموم جامعه پذیرای این نیست که سگ در خانه نگهداری شود چرا که آثاری بر روی رفتار و اخلاق فرزندان آنها خواهد گذاشت. حتی مشاهده می شود که این فرزندان در مواردی در کنار بچه های خانواده می خوابند که این امر هم می تواند آثار و پیامدهای منفی داشته باشد و در امر جامعه پذیری فرزند ما هم خلل ایجاد کند. فرزند ما به جای اینکه برود و با گروه همسالان خود ارتباط برقرار کند می آید و با یک حیوان انس پیدا می کند. این امر قطعا می تواند برای آن بچه تبعات منفی داشته باشد. با توجه به اینکه عمر حیوانات هم کوتاه است این امر می تواند با فقدان آن حیوان اثرات روانی در کودکان بگذارد. زمانی که کودک با یک حیوان مثل سگ انس پیدا می کند در فقدان آن حیوان همان حالتی را تجربه خواهد کرد که به هنگام از دست دادن نزدیکان خود تجربه می کند. این امری است که متاسفانه خانواده ها دقت نمی کنند و متوجه این امر نیستند. من به عنوان یک جامعه شناس آثار منفی حضور حیوانات خانگی به مانند سگ را در فضای خانواده زیاد می دانم و از خانواده ها خواهش می کنم که به خاطر فرزندان و نزدیکان خودشان روی این مسائل حساس باشند. ما باید در این مورد هم روی فرهنگ خودمان کار کنیم و هم در این مورد از توصیه های علم پزشکی بهره ببریم.
ورود حیوانات خانگی به منازل علاوه بر بحث های تربیتی، پیامدهای بهداشتی را هم به دنبال دارد که متاسفانه بسیاری از خانواده ها به این قضیه واقف نیستند. مثلا خود سگ یک ویژگی دارد که همه جا را لیس می زند و حتی اگر خیلی محبت ببیند خود افراد را هم لیس می زند. هر چند برخی از این خانواده ها این امر را این گونه توجیه می کنند که واکسن می زنیم ولی این امر تمام مشکل را حل نمی کند. مثلا با واکسن مشکل موریزی سگ ها حل نخواهد شد. هر چند این امر در تخصص پزشکان است ولی مطمئنا اگر دقت نشود این امر می تواند پیامدهای منفی در سلامت خانواده داشته باشد.
نگهداری از سگ در میان خانواده ایرانی چه تاثیری می تواند در کاهش فرزند آوری در جامعه شود؟
امر تاثیر نگهداری از حیواناتی مثل سگ در امر فرزندآوری نکته جالبی است که اشاره کردید. قبلا هم اشاره کردم که در فرهنگ غرب چون فردگرایی شکل گرفته است افراد برای پر کردن آن خلا به حیوانات خانگی روی می آورند. بیشترین حیوانی هم در عین حال می تواند خودش را با سبک زندگی آپارتمان نشینی تطبیق دهد سگ است. من اخیرا در بحث زوج هایی که قصد ازدواج دارند و به مشاوره مراجعه می کنند می شنوم که می گویند ما تصمیم گرفتیم که بعد از ازدواج بچه دار نشویم و تنهایی های خودمان را با حیوان خانگی پر بکنیم. متاسفانه این قضیه در جامعه ما در حال شیوع پیدا کردن است. با توجه به شرایط کشور و با این رویه ای که سیاستگذاران جمعیتی در امر فرزند آوری در پیش گرفته اند چنین مواردی مانعی در برابر آن است. جامعه ما در حال تبدیل شدن به یک جامعه پیر است. ما اگر اینگونه پیش برویم هم نیروی کار و هم مؤلفه های سرزمینی مثل قدرت را از دست خواهیم داد. در بحث نیروی کار یک جامعه سالمند نمی تواند نیروی کار لازم را تامین کند.
ما از همین الان بایستی به این موضوع دقت بیشتری داشته باشیم. در این باره ورود حیوانات به زندگی خانواده های ایرانی هم ما را با یک چالش مواجه کرده است. ما امروز در یک دهکده جهانی زندگی می کنیم. دهکده ای که افراد از همان دوران اولیه زندگی می توانند زبان خارجی یاد بگیرند و همین امر باعث می شود که بتوانند با افراد جوامع دیگر با فرهنگ های مختلف ارتباط برقرار کنند و همین امر امروزه فرهنگ پذیری را تسهیل کرده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم ما می بینیم که تاثیر فرهنگ غرب خودش را البته بیشتر در طبقات بالای جامعه نشان می دهد. همان طبقه ای که دوست دارد به طرق مختلف تمایز خود را نشان دهد و برای این کار از نمادهای مختلف بهر می گیرد. این در حالی است که نگهداری از این حیوانات کار بسیار پر هزینه ای است و به طور میانگین ماهانه حدود چهار میلیون تومان هزینه دارد. این امر جدا از هزینه ای است که صاحبان آن برای خریدن آن هزینه می کنند. پس نمی توان گفت که عده ای به خاطر هزینه بچه از فرزندآوری منصرف می شوند چرا که با چنین مبالغی می توان فرزندآوری هم کرد.
البته فاکتورهای دیگری هم هست. ما زوج هایی را داریم که دوست دارند بیشتر به خودشان اهمیت بدهند. باید این واقعیت را قبول کنیم که بخشی از زنان جامعه ما دیگر قبول به بارداری نیستند و تناسب اندام خود را به این امر ترجیح می دهند. یا مثلا اینگونه توجیه می کنند که ما مگر قرار است چند بار به دنیا بیاییم که زمان خود را وقف نگهداری بچه بکنیم. برخی از افراد جامعه امروز از مسئولیت اجتماعی شانه خالی می کنند. در حالی که ما در گذشته نه چندان دور شاهد خانواده های پرجمعیت بودیم و پدر و مادرها خودشان را وقف تربیت و بزرگ کردن فرزندان خودشان می کردند. ورود حیوانات خانگی مانند سگ به منازل با این نوع نگاه هم در ارتباط است.
در تایید حرف شما ما امروز حتی شاهدیم که برخی خانواده ها از اسامی پسر و دختر برای سگ های خانگی خودشان استفاده می کنند. در این مورد چه نظری دارید؟
برای صحبت در این مورد بایستی بار دیگر به بحث سبک زندگی بازگردیم. نقد شما در این مورد وارد است چرا که این اسم گذاری می تواند به شان و شخصیت انسانی لطمه وارد کند. ما افراد بسیاری را داریم که هم اسم آن حیوان هستند و این برایشان جالب نیست. حتی خودم بارها در فضای مجازی دیده ام که نسبت به سگ خودشان از اصطلاحات دخترم و پسرم استفاده می کنند. این معلوم است که شخص خودش هم حس مادری گرفته است. حتی امروز شناسنامه هم برای سگ می گیرند و در مراکز دامپزشکی بایستی یک سگ پدر و مادر داشته باشد. پس مراکز بهداشتی و دامپزشکی ما هم به نوعی با این کار نگهداری سگ را به رسمیت می شناسند.
سگ دیگر در خانواده ایرانی کارکرد گذشته خودش را از دست داده است و دیگر به سگ به عنوان صرفا یک حیوان خانگی نگاه نمی شود. امروز به سگ به عنوان موجودی نگاه می شود که کارکردش پر کردن تنهایی انسان هاست. با این نگاه این اسم گذاری هم توجیه می شود. زمانی که شما این سوال را با فردی که روی حیوان خودش اسمی گذاشته است مطرح کنید از سوال شما ناراحت خواهد شد زیرا جایگاهی برای این حیوان در زندگی خود داده که همردیف با فرزندی و همدمی است. این جایگاه با جایگاه و کارکرد سنتی تفاوت بسیاری دارد. من به شخصه با افرادی برخورد کرده ام که حیوان خودشان را حتی بیشتر از خود و اطرافیانشان دوست دارند. این شدت وابستگی در اسم گذاری تاثیر بسیاری دارد. به عبارت بهتر این فرد حیوان خود را در جایگاه فرزندی می نشاند به همین دلیل هم از اسامی دختر و پسر برای این حیوان استفاده می کند. چنین نگاهی به یک حیوان کاملا پدیده ای وارداتی است و به هیچ عنوان سابقه ای در تاریخ ما ندارد. دین اسلام هر چند گفته است که بایستی حقوق حیوانات را رعایت کنیم و با آنها مهربان باشیم ولی امروزه بحث مهربانی و رعایت حقوق نیست، عده ای جایگاه فرزندی به این حیوان داده اند.
به عنوان سوال آخر، وضعیت این پدیده وارداتی غربی در جامعه ما چگونه است و این فرهنگ تا چه حد توانسته در میان خانواده های ایرانی برای خود جا باز کند؟
علی رغم اینکه ما حتی قانون هایی هم در این باره مصوب کردیم این امر در بخش کوچکی از جامعه ما که بیشتر اقشار بالا و مرفه هستند خودش را به وضوح نشان می دهد. در هر حال این موضوع در تضاد با فرهنگ ایرانی و اسلامی است و شاید این سخن من باب میل برخی از افراد نباشد ولی خود افرادی که امروز طرفدار نگهداری سگ به عنوان حیوان خانگی هستند هم در بلندمدت آسیب خواهند دید. خلاصه کردن تمامی روابط عاطفی در نگهداری حیوانی مانند سگ و جایگزینی آن برای روابط انسانی، بدون شک در بلندمدت برای افراد در ابعاد مختلف مشکل ایجاد خواهد کرد. در آخر باید بگویم که حالا که این فرهنگ چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد جامعه شده است باید آن را به نوعی پذیرفته و نظام مند کرد. منظورم این است که در این باره باید قوانینی تصویب بشود که آن افراد در قالب آن قواعد و قوانین رفتار کنند. در این صورت هم نگهدارندگان سگ از حقوق خود آگاه می شوند و هم حقوق سایر افراد جامعه نقض نمی شود. ما در جامعه شناسی معتقدیم که نمی توانیم پدیده ها را انکار کنیم. بایستی پدیده ها را پذیرفت و به دنبال راهکاری برای نظام مند کردن آن باشیم.