نسخه چاپی خبر

محمد عزیزی، کاندیدای مجلس از حوزه تبریز، اسکو و آذرشهر:
سهم آذربایجان از قدرت بسیار کم است

کد خبر : 245
12:40
1402/12/07


داوطلب مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تبریز، اسکو و آذرشهر با بیان اینکه آذربایجان‌شرقی و تبریز از ظرفیت تبدیل شدن به هاب (قطب) بین‌المللی برخوردار است، گفت: نیت اصلی من این است که آذربایجان و عنصر آذربایجانی را وارد سطوح مدیریتی و کلان تصمیم گیری کشور بازآفرینی کنیم. واقعیت این است که امروز آذربایجان نقشی در تصمیم گیری های کلان کشور ندارد.


جناب آقای دکتر عزیزی لطفا خودتان را معرفی کنید؟
بنده محمد عزیزی، متولد شهرستان ورزقان روستای لنبران هستم. زمانی که پنج سال داشتم به تبریز مهاجرت کرده‌ایم. قمستی از تحصیلات ابتدایی‌ام را در منطقه استاد جعفری خواندم و در ادامه نیز به مدرسه ای در منطقه عباسی رفتم. در نهایت در سال 1373 موفق به اخذ مدرک دیپلم شدم و همان موقع نیز در رشته تاریخ دانشگاه تبریز پذیرفته شدم و توانستم در سال 1377 فارغ التحصیل بشوم. بعد از آن هم مدتی به کارهای جانبی مشغول بودم و در سال 1382 تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم. این بار هم از دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین پذیرفته شدم و توانستم در سال 1384 مدرک کارشناسی ارشد خودم را از این دانشگاه کسب کنم. در نهایت در سال 1389 نیز موفق به قبولی در مقطع دکترای رشته تاریخ ایران اسلامی در دانشگاه تبریز شدم و در حال حاضر نیز به تحصیل در این مقطع مشغول هستم. صاحب یک فرزند دختر هستم که او هم مشغول به تحصیل است. حیطه فعالیت من هم مربوط به مسائل فرهنگی است. در حال حاضر هم در بنیاد ایران شناسی شعبه آذربایجان شرقی مشغول به فعالیت هستم که زیر نظر شورای انقلاب فرهنگی است.  
معمولا در مصاحبه‌های انتخاباتی سوال کلیشه‌ای اول این است که چرا وارد وادی انتخابات شدید. معولا هم جواب این است که از سر دلسوزی و به انجام رساندن کارهای انجام نشده در انتخابات شرکت کرده‌ام. لطفا شما هم به این سوال کلیشه‌ای جواب دهید و بفرمایید که چرا احساس کردید که باید وارد این رقابت انتخاباتی شوید؟
من نمی‌خواهم به این سوال کلیشه‌ای جواب کلیشه‌ای بدهم. ورود من به این عرصه دلیل خاص خودش را دارد. در انتخابات سال 1390 و بر حسب آن اتفاقاتی که در سال 1388 رخ داده بود، این حس به من دست داد. من قبلا هم گفته ام که فارغ از اینکه امروز آذربایجان چه جایگاهی دارد و چه عواملی در تنزل جایگاه آذربایجان نقش بازی داشته‌اند، خود آذربایجان با توجه به گذشته تاریخی آن، قطب قدرت است.  در انتخابات سال 1388 در تبریز هم اتفاقاتی رخ داد و فضایی فراهم شد. ما خواستیم از طریق کاندیدهای شرکت کننده در انتخابات صحبت‌های خودمان را مطرح کنیم. از همان موقع این جرقه در ذهن من زده شد که چرا خود ما وارد عرصه رقابت انتخاباتی نشویم. به این نتیجه رسیدم که برای بهبود وضعیت آذربایجان بایستی خودمان قدم جلو بگذاریم. این موضوع در پس ذهن من بود تا اینکه خواستم در انتخابات مجلس که در سال 1390 برگزار شد، شرکت کنم که البته این اتفاق به دلایلی نیفتاد. اگر امروز هم وارد این عرصه شدم همان فکری را دارم که همان موقع داشتم. ما در هر انتخاباتی می‌بینیم که عده ای آذربایجان دوست فیک وارد رقابت انتخاباتی می‌شوند و افراد پشت صحنه نیات خودشان را به دست این افراد پیش می‌برند و عملی می‌کنند. باید به جای چنین افرادی آذربایجان دوستان واقعی وارد صحنه شوند و من هم بر این اساس وارد این رقابت انتخاباتی شدم. اگر رای هم نیاروم مطمئن باشید باز هم بر همین اساس البته به شرط تایید صلاحیت، در انتخابات شرکت خواهم کرد. به طور خلاصه بگویم که نیت اصلی من این است که آذربایجان و عنصر آذربایجانی را وارد سطوح مدیریتی و کلان تصمیم گیری کشور بازآفرینی کنیم. واقعیت این است که امروز آذربایجان نقشی در تصمیم گیری های کلان کشور ندارد. البته این امر دلایل خاص خودش را هم دارد. بعد از انقلاب یک سری اتفاقاتی افتاد که آذربایجان خودش را از این موضوع کنار کشید. ببنید اگر میزان مشارکت را در منطقه ما حتی با ضرایب مختلف هم اگر حساب کنید بسیار پایین تر است. البته منظور در اینجا کناره گیری و قهر نخبگان جامعه آذربایجان مدنظرم است. اتفاقاتی که هم که بعدها افتاد عنصر آذربایجانی منفعل شد. در همین زمان عده‌ای مسیر اصلاح طلبی را به عنوان مسیر مناسب معرفی کردند و عده‌ای دیگر مسیر اصول‌گرایی را مناسب دیدند. در نتیجه آن پتانسیلی که داشتیم پراکنده شد. البته یک فاکتور دیگر هم در کنار این انفعال و کناره‌گیری داوطلبانه باعث ضربه خوردنمان شد. بعد از انقلاب جریانی در آذربایجان شکل گرفت با عنوان فعالین مدنی که متاسفانه آبشخور فکری این افراد تفکرات چپ بود. چنین تفکری هم راهبرد اهداف خود را در تقابل با نظام جمهوری اسلامی می‌دیدند و همین نگاه را نیز در میان فعالین مدنی به شکلی عجیب و ناخودآگاه جا انداختند. ساده‌تر بگویم فعالین آذربایجانی در میدان چپ ها و برای آنها بدون آنکه خودشان بدانند نقش آفرینی می‌کردند. این نوع نگاه از سوی این فعالین مدنی هم این قهر را تشدید کرد. من عقیده دارم که بازی در میدان چپ ها بی‌هویتی این حرکت را به دنبال داشته است و نمی‌دانند که چه هدفی دارند.
در هر حال هدفم این است که این فضای تقابلی را تا حد امکان از بین ببرم و از این تضاد خودمان را خلاص کنیم. ما ساکنان این جغرافیا هستیم و باید فکری به حل این مشکلات بکنیم. در ضمن این را هم در نظر داشته باشیم که زمانه کم توقعی آذربایجانی سپری شده است. به نظرم یکی از مهم‌ترین نقطه ضعف‌های ما آذربایجانی ها این است که خیلی انسان های متواضعی هستیم. همین تواضع هم برای ما نتایج و پیامدهای منفی به دنبال داشته است. بایستی کاری بکنیم که غرور را به این ملت برگردانیم تا این احساس را بکنند که می توانند اثرگذار باشند. بایستی از درماندگی خودآموخته خودمان را خلاص کنیم. بایستی در نقطه‌ای قرار بگیریم که بگوییم ما با شما ضدیتی نداریم و فقط سهم خودمان را می‌خواهیم. حالا این سهم خواهی راه‌های متفاوت دارد فقط باید این حس را زنده کنیم که آذربایجانی دیگر نمی‌خواهد این پسرفت را قبول کند و می‌خواهد درون طیف‌های سیاسی داخل کشور به عنوان یک قطب دیگر یک نگاه آذربایجان محور ایجاد کند. این را نباید حمل بر حمله به تمامیت ارضی کرد. اگر فقط کمی تاریخ بخوانیم و بخوانند خواهند دید که حق آذربایجان بر سر این جغرافیا بسیار زیاد است.

آیا شما خودتان را یک فعال ملی مدنی می دانید؟
من خودم را قبل از اینکه منسب به صفات قراردادی بکنم در وهله اول یک آذربایجانی می دانم. یک نفر آذربایجانی که در این جغرافیا زندگی می کند و حقوقی در این جغرافیا دارد. حالا شاید آمده اند و در مسیر من مسیرهای دیگری درست کرده اند و کانال هایی ساخته اند تا من را کانالیزه کرده و وارد آن کانال ها کنند. خیلی رک بگویم که من به آذربایجان، تبریز، منطقه خودم، مسلمان بودن و ترک بودنم اعتقاد دارم حالا شما می توانید هر صفت و اسمی برای من انتخاب کنید. من دوستدار وطن خودم هستم.

در حرف هایتان اشاره کردید که نخبگان ما می‌توانستند درون یک دایره دیگری قرار بگیرند که پتانسیل های منطقه در نظر گرفته شود، اما متفرق شده‌اند و به سوی تقسیم بندی‌هایی مانند اصول گرایی و اصلاح طلبی رفته اند. به نظر شما این فعالانی که به گفته خودتان دغدغه آذربایجان دارند اگر در قالب حزب‌های منطقه‌ای و به صورت تشکیلاتی و در چارچوب احزاب قانونی فعالیت می کردند، چه تغییراتی را در آذربایجان شاهد بودیم؟
بگذارید پاسخ به سوالتان را اینگونه شروع کنم که باید ببنیم که کدام آذربایجانی‌ها در عرصه تصمیم گیری های کلان مملکتی صاحب نفوذ هستند. خواسته ما این است. چرا سهم آذربایجان از کابینه بسیار کم است و آذربایجانی ها در سمت های حساس مملکتی به کار گرفته نمی‌شوند. این در حالی است که در نهان و اندیشه آذربایجانی‌ها فاکتورهایی وجود دارد که زبان دنیا خصوصا زبان اقتصاد دنیا را بهتر می داند. زمانی که ما صحبت می کنیم می گوییم قدرت ما در یک جا تجمیع نشده است دلیلش را هم قبلا گفتم که ما در دو مرحله قهر کرده ایم. دلیلش هم این است که معتقدم اگر این اتفاق بیفتد منافع عده ای به خطر خواهد افتاد. زمانی که شخصی ادعا می‌کند که من که به عنوان یک فرد ترک آذربایجانی صالح و سالم وارد عرصه شده ام. منافع عده‌ای مرکزگرا در بی‌نظمی و آشوب و بی‌ثباتی تعریف شده است. اتفاقات نابهنجار فرهنگی در این جغرافیا دلیلی جز این ندارد که عده ای سعی کرده‌اند همیشه فضای این منطقه را امنیتی جلوه دهند. چنین افرادی حتی اجازه اجرای قانون اساسی را در این منطقه نداده‌اند. همین افراد راضی نیستند که در آذربایجان یک تفکر صحیح و سالم بروز کند. تفکری که بگوید با نظام جمهوری اسلامی هیچ مشکلی ندارد. اجازه دیده شدن چنین تفکری را نمی‌دهند و خودشان را به عنوان صلحب و مالک این منطقه نشان می‌دهند. اگر قرار بود تشنگان قدرت کاری انجام بدهد در همین 46 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی انجام می‌دادند. اینها همان افرادی هستند که آذربایجان را تبدیل به منطقه قرمز کرده‌اند. حالا برای اینکه قدرت ما در میان طیف‌های اصولگرا، اصلاح طلب، چپ و ملی مذهبی پراکنده نشود بایستی نیروی جدید تعریف شود. این اتفاق دیر یا زود بایستی در آذربایجان اتفاق بیفتد. البته این نیروی جدید بایستی در چارچوب قانون و مسائل امنیتی و احترام به تمامیت ارضی فعالیت کند. متاسفانه امروز آذربایجان گوشت قربانی شده است و چنین وضعیتی در شان آذربایجان و مردم آذربایجان نیست.

این که شما می‌گویید آذربایجان در دو برهه دچار قهر تاریخی با قدرت شده است، آیا در این مدت افرادی آمده‌اند که دغدغه‌های شما را داشته باشند ولی افراد منفعت طلب تمامیت خواه درون نظام اجازه فعالیت به این افراد نداده باشند؟
ببینید چون ما تا امروز در فضای تقابل و تضاد زندگی کرده ایم و از تز و آنتی تزی صحبت کرده ایم که بایستی به یک سنتی تز منجر شود، این امر ما را در فضای تعلیق نگه داشته است و در یک جا ایستاده ایم. هر چند در برخی ابعاد خصوصا مطبوعات به صورت مقطعی کارهایی صورت گرفته است. یک زمانی از دریاچه ارومیه صحبت می شد، شما بروید به بیمارستان کودکان سری بزنید می بینید عفونت های ریه مربوط به کودکان حاشیه جنوبی دریاچه ارومیه بیداد می کند و ظرفیت بیمارستان به آن بزرگی پر شده است. عقیده من این است که تا زمانی که به یک مسئله پروژه ای نگاه کنید کار درست نخواهد شد و بایستی به مسئله به صورت پروسه ای نگاه کنیم و بگوییم الان در این نقطه هستیم و با طی کردن این پروسه به نقطه مورد نظر خواهیم رسید. چنین نگاهی در آذربایجان اتفاق نیفتاده است. اگر اتفاقی هم افتاده مقطعی، هیجانی و التهاب آفرین بوده است. فضای ملتهب منجر به جو گداخته شده است و در چنین جوی تعدادی سوء اسفاده کرده اند. آنطوری که بایستی به مسئله به صورت منسجم و پروسه وار و بدون هیاهو و هیجان کاذب نگاه کنیم اتفاق نیفتاده است. چنین حرکاتی از ملت و آسایش و رفاه ملت هزینه کرده است و این قابل قبول نیست.

 اگر از شما بپرسیم سه دغدغه ای که بر دیگر دغدغه هایتان ارجحیت دارد و در صورت حضور در مجلس پیگیر خواهید شد، کدام‌اند؟ به چه عناوینی اشاره خواهید کرد؟
مسئله اول مسئله زیست محیطی در آذربایجان است و مصداق کلان آن هم وضعیت امروز دریاچه ارومیه است. این وضعیت را در مسئله معدن نیز مشاهده می کنیم که بی سر و صدا در حال تخریب محیط زیست آذربایجان است. مسئله دوم مسائل فرهنگی است. زبان مادری هم در همین مسئله جا می گیرد. تلاش خواهم کرد که بار دیگر تبریز را به عنوان شهری فرهنگی تاریخی بشناسانم. امروز اگر قطار گردشگری اروپا فقط از تبریز عبور می کند و مسافران فقط در راه آهن تبریز پیاده شده و نفسی تازه می کنند و بعد راهی شهرهای دیگر ایران می شوند به هیچ عنوان زیبنده تبریز نیست. این یعنی اینکه در این عرصه نه مدیر قابلی داریم و نه افراد دلسوز. آن روز با یک توریست اسپانیایی هم صحبت شدم و گفت که من در دنیا به شهرهای زیادی رفتم، تبریز از معدود شهرهایی است که احترام زیادی برایش قائلم. این شهر روح بزرگی دارد. من هم حرف های این توریست خارجی را تایید می کنم. مسئله سوم بحث صنعت و تجارت است. هم در صنعت و هم تجارت آذربایجان سرش بی کلاه مانده است. علی رغم اینکه مثلا جاده تبریز به بازرگان شاهراه اروپاست ولی وضعیت بسیار بدی دارد. تبریز امروز می تواند هاب اقتصادی باشد. شبکه ریلی ما متاسفانه ناقص است. از سال 1324 موضوع راه آهن تبریز به میانه مطرح است ولی هنوز هم علی رغم افتتاح توسط دو رئیس جمهور ناقص است. شبکه بزرگراهی ما هم در بدترین وضعیت ممکن است. اگر یک شبکه بزرگراهی ایجاد شود در کنار آن خدمات مربوط به آن، رستوران ها، تعمیرگاه ها و شغل های گوناگون هم می آید. فعلا اجازه رشد این شاهراه تجارتی در آذربایجان داده نمی شود. اگر شخصی را بیاورید که 22 سال رئیس راهداری اینجا باشد، خودش هم در روز روشن اطلاعات نادرست بدهد. در صنعت هم از ناحیه صنعتی غرب تبریز بگیرید تا شهرک شهید سلیمی و شهید رجایی، ظرفیت خوبی وجود دارد. همان شخص معلوم الحال در سایه تیم تراکتور مکان مرتبط با لیلان موتور را خریده و می گوید می خواهم اینجا آتا سنتر ایجاد کنم. شما می خواهید در شلوغ ترین و آلوده ترین نقطه شهر آتا سنتر درست کنید، خیر شما می خواهید شناسنامه صنعت آذربایجان را عوض کنید. این کار زمینه ای است برای از بین بردن دیگر صنعت های موجود در منطقه. ما نیاز به جذب سرمایه های جدید داریم. ما خودمان بخش خصوصی واقعی در منطقه آذربایجان داریم نه از آن بخش های خصوصی که به جاهای دیگر وصل است. باید سرمایه گذاران خارج نشین ایرانی و آذربایجانی را به این منطقه آورد. صنعت قطعه سازی ما در ایران نمونه است اما فقط یک ایران خودرو ضعیف در این منطقه مشغول به کار است. بحث هزینه درآمدهای منطقه در خود منطقه نیز بحث دیگری است. این سه موردی که گفتم از مهم ترین دغدغه های من درباره این منطقه است. نمی توان این مشکلات را کتمان کرد. رودخانه ارس آلوده شده است. این یک واقعیت است که شاید همین رود ارس هم در عرض چند سال آینده به سرنوشت دریاچه ارومیه دچار شود چرا که دولت ترکیه در حال سدسازی در همه سرشاخه های این رود است. این یک واقعیت خطرناک است. دریاچه ارومیه خودش یک حوزه تمدنی است و اگر نباید در آذربایجان تمدنی وجود نخواهد داشت. مسئول وقت محیط زیست آقای کلانتری خودش گفت که به امام جمعه هم گفتم که هزینه جابجایی تبریز 500 میلیارد دلار است آیا چنین مبلغی در اختیار دارید؟ اینها مسائلی هستند که فارغ از شعارزدگی و عوام فریبی دغدغه ما هم هست. اینها شعار انتخاباتی نیست و نوشته های من در سالهای قبل هم نشان می دهد که از قبل هم چنین عقایدی داشتم و به انحاء مختلف مطرح کرده ام.

با تشکر از جنابعالی که در این مصاحبه شرکت کردید.

انتهای پیام/
 
 

نویسنده : مهرداد خردمند
ستاک