نسخه چاپی خبر

انشای هفته: کتاب
یار مهربان، داروی خواب نوشید

کد خبر : 1301
20:10
1404/02/31


یکی می‌گوید، کاغذ گران است و یکی زمزمه می‌کند اصلاً کاغذ نیست که گران باشد یا ارزان، یکی سر می‌لرزاند که برای تألیفش میلیون‌ها باید خرج کنیم و یکی می‌گوید حالی برای مطالعه در مردم نمانده، و طبق آمار رسمی، سرانه مطالعه و میزان کتاب‌خوانی‌مان حدود ۳۰ دقیقه در روز اعلام شده است.


از سر هر کویی که یار مهربان، رنگ و بویی از خود در آن نهان ساخته، می‌گذرم و آه عمیق را مهمان دل در حال تپش‌ام می‌سازم و سر در گم‌ام از سر عادت بگویم یا ارادت و عشق نهان. نمی‌دانم، فقط بی‌اختیار من یار مهربانم / دانا و خوش‌بیانم/ گویم سخن فراوان، با آن‌که بی‌زبانم عباس یمینی شریف را زمزمه می‌کنم. انگار یاران مهربان فریاد می‌زنند خیلی وقت است که سری به ما نزده‌ای؟ و حالی از احوال پریشان دوستان هنرمندت نگرفته‌ای و غافل از ما شده‌ای؟، در یک آن، زاویه حاد یا تند نگاهم، منفرجه و باز می‌شود و ویترین یاران مهربان، با سود و بی‌زیان را می‌نگرم. دست به جیب‌هایم می‌برم و با سکوتی مبهوت به سمت پندگویان می‌روم، دست نازی به موهای لخت افتاده بر رویش می‌کشم و گردی از خاک بر می‌گیرم، یواشکی برگه‌هایش را ورق می‌زنم تا دخل و خرجم را یکی سازم، با خود کلنجار می‌روم و واژه‌ها در ذهن‌ام رژه می‌روند، حیف... زورم نمی‌رسد، پیوند این دوستی جدید، پول جیب و کارتم را نوش می‌کند و اجاره دفتر و اقساطم را از کف می‌رباید و هزاران جمله کوتاه و بلند دیگر ... آرام قدم بر می‌دارم، اندکی دور نشده، دختری گیسو بلند و عینک بر چشم، خنده‌ای مهمان نگاهم می‌کند. بابا ... خوش‌ به‌حالت! با این سن و سال، حال و حوصله کتاب خواندن داری؟!، ما در همان پله اول مدرسه مانده‌ایم، شما با چه کفشی این پله‌ها را رد کرده‌ای خانم؟!، هیچ نمی‌گویم و تبسم‌ ممتدم را مهمان چشمان زیبا و بلبل‌زبانی‌اش می‌سازم و او می‌گوید حق داری، گران‌اند، برو از گوگل جست‌وجو و دانلود کن بخوان، به‌شکل صوتی‌ هم می‌توانی لذت ببری!!، جوان در حال گذر، انگار جرقه‌ای زیر پایش روشن می‌شود، مکث کرده، و می‌ایستد، اشاره‌اش را سمت چپ خیابان، نشان می‌کند و دوستان مانده در زیر پاهای رهگذران را نشانم می‌دهد و می‌گوید دست دوم هستند، اما چندان گران هم نیستند!! ... لنگ لنگان به سمت همان اشاره می‌روم، اما سرم قبل از زبانم، زلزله‌ افتاده بر وجود و روحم را حس می‌کند و اشک‌هایم را مهمان گونه‌هایم می‌سازد و چه نیک‌ که دلم تاب می‌آورد تا حس خود از اندیشه افتاده بر روح و روانم را بر زبانم جاری سازم و در چند خط احساسی سطر سطر به نوک قلم بکشم و آرام آرام زمزمه کنم؛ آخر من با رنگ، بو، صدای نهفته در هر برگ رنگی و بی‌رنگ هر دوست از جنس کتاب مصطلح به یار مهربان، دنیایی دارم از جنس رؤیا و تخیل، خیال‌ و سفر در میان تصویرسازی‌های متعدد، پر نقش و نگارش... حال چگونه گوش فرا دهم به یک دنیای بی‌روح و رنگ‌پریده‌تر از دنیای خودم؟!، آخر چگونه چشم بر نوری بدوزم که نور از چشمان در انتظار روشنایی‌ام، بگیرد و پس ندهد. آخر بگو ای یار دانا با چنین وضعیت بی‌سر و سامان این دنیای عظیم مانده در زیر پای رهگذران چگونه دانا گردم و بینا؟!. همین‌طور جملات هجوم می‌آورند و من عاجز از بیان و تفکر. آخر یکی می‌گوید، کاغذ گران است و یکی زمزمه می‌کند اصلاً کاغذ نیست که گران باشد یا ارزان، یکی سر می‌لرزاند که برای تألیفش میلیون‌ها باید خرج کنیم و یکی می‌گوید حالی برای مطالعه در مردم نمانده، و طبق آمار رسمی، سرانه مطالعه و میزان کتاب‌خوانی‌مان حدود ۳۰ دقیقه در روز اعلام شده است. در این لحظه، نوجوانی که تیپ درس‌خوان به خود گرفته، وارد بحث‌ شده و ادامه می‌دهد یعنی این روش آمارگیری درست است، می‌دانید چه نوع مطالعه‌ای را جزو آمار محسوب می‌کنند؟!، آیا مطالعه کتاب‌های درسی، ادعیه مذهبی و قرائت قرآن نیز جزو سرانه مطالعه محسوب می‌شود یا خیر؟. آخر من روزانه بیش از چهار ساعت درس می‌خوانم و مادرم بیش‌ از یک ساعت قرآن و مفاتیح الجنان و نهج‌البلاغه، جوشن کبیر و زیارت عاشورا می‌خواند؟!، در این، آن است که صحبت‌های خبری مسؤولی از مسؤولان حوزه نشر و کتاب، یارای ذهن در حال تکاپویم می‌شود و ادامه می‌دهم، در این ارتباط نظر‌های مختلف و آمارهای متعددی ارائه شده و عده‌ای نیز می‌گویند که سرانه اعلامی روی ۲ تا ۱۲۰ دقیقه چرخان است و بعید نیست از سرِ تولید کشوری بیش از ۱۰۰ هزار عنوان کتاب که اغلب ۳۵ تا ۴۰ هزار عنوان از آن، اصطلاح تجدید چاپ و بیش از ۶۰ هزار عنوان نیز، نام چاپ اول را به خود اختصاص می‌دهد، است یا وجود سه هزار و ۴۱۵ کتاب‌خانه در سطح کشور که گویند ۲ هزار و ۴۰۰ باب از این تعداد، نهادی و ۹۳۱ باب از آن مشارکتی و ۲۴ باب از آن مستقل است، باعث چرخش رو به‌ کاهش زمان سرانه اعلامی می‌شود یا وجود بیش از ۲۰۰ باب کتاب‌خانه مهم با بیش‌ترین کتاب اعلامی از سوی نهاد کتاب‌خانه‌های کشور یا غیر؟!

در این میان، دانشجویی که گویا حسابداری می‌داند، محاسبه کرده و ادامه می‌دهد، می‌دانید اگر این آمار اعلامی را بر تعداد روزهای سال و ساعات روز تقسیم کنیم، متوجه می‌شویم که حتی در صورت مطالعه شبانه‌روزی یک شخص عادی یا مطالعه هر یک ساعت یا هر نیم‌ساعت یا حتی هر ربع از ساعت وی نیز نمی‌توان یک کتاب از این تعداد را حتی شده برای یک‌بار، با سرعت خواند و تمام کرد. از این‌روست که زمان‌های اعلامی برای مطالعه هر ایرانی  ۲ دقیقه بدون در نظر گرفتن زمان مدّ نظر برای خواندن قرآن، مفاتیح و روزنامه با احتساب ۱۰ دقیقه مطالعه از نوع درس خواندن، عنوان شده است. در حالی‌که میانگین جهانی سرانه مطالعه ۴۵ دقیقه در روز است. اندکی تأمل و مکث کرده و اضافه می‌کند، البته در توضیح بیش‌از‌پیش موضوع بهتر است متوجه باشیم که هر چند سرانه مطالعه در آمریکا بسیار کم است. اما در کشور‌های توسعه یافته‌ ژاپن ۹۰ دقیقه در روز و در انگلیس ۵۵ دقیقه در روز است. رفته رفته بحث شیرین‌تر می‌شود و در این گذر دختر ۱۰,۱۱ ساله‌ای با خنده‌های کودکانه‌اش مهمان بحث‌مان می‌شود و می‌گوید، خوانده‌ام که استان‌های تهران، خراسان رضوی و اصفهان بیش‌ترین تعداد کتاب‌خانه‌های عمومی در ایران را دارا هستند، این درست است؟! هفته پیش خانم معلم‌مان توضیح می‌داد که استاندارد جهانی برای هر ۱۰۰ هزار نفر، ۳ کتاب‌خانه است، منتهی در ایران به‌طور میانگین برای هر ۱۰۰ هزار نفر ۱.۲ کتاب‌خانه عمومی داریم و تعدادی از کتاب‌خانه‌های‌مان به‌علت کمبود منابع مالی قادر نیستند کتاب‌های جدید و متنوعی را برای مخاطبان‌شان تهیه نمایند. اینجاست که پسر نوجوان شوخ‌طبعی با اداهای اینستاگرامی نغمه سر می‌دهد و می‌سراید، عزیزم! گرانی، یار مهربان از من ربود / کیسه زر آرزویم بود، اما/ زهر تلخ مار پیتون بر سرم آوار شد... این‌جاست که دیگر جمله‌ای برای ادامه بحث، نمی‌یابم و من می‌مانم و صدها ای کاش، اما و اگر دیگر و دیگر هیچ‌ها.

انتهای پیام / 
مریم خدابخش

نویسنده : آذرتیتر
ستاک